غیبتم طولانی شد، ولی اگه دلیلش رو بگم حتما حق می دهید. می گویندکه در دوره شاه عباس (یا یک شاه دیگه؟) شبی از شب ها ی ماه رمضان توپچی از در کردنِ توپ سحر خوداری کرد. امیر توپ خانه او را احضار نمود و با خشم از او پرسید: « چرا توپ در نکردی؟ » توپچی با خونسردی پاسخ داد: « قربان ، به هزار و یک دلیل ، اولش آن که باروت نداشتم دوم.........» امیر توپ خانه حرفش را قطع کرد و گفت : « دلایل دیگر لازم نیست ! » 

خلاصه اینکه من باروت داشتم ولی وقتش رو نداشتم. 

یکی اینکه فلونه تشریف فرما شدند. این هم عکسش:

دوم اینکه من یک سالی هستش که شروع به درس خواندن هم کرده ام. چون در یک شرکت مالی اعتباری کار می کنم برای اینکه دانش مالی ام رو بالا ببرم Master of Applied Finance شروع کرده ام. همزمان با کار خیلی اسان نیست درس خوندن، کل آخر هفته ها رو به خودش اختصاص می ده. حالا در این خصوص بیشتر در یک پست دیگه توضیح می دهم. 

تا دخترم فعلا به کار خور و خواب و یک کارهای دیگه مشغوله من شاید یک مقدار وقت کنم یکی دو تا پست بدهم. ما اینجا دو هفته مرخصی پدرانه هم داریم که الان یک هفته از ان رو بدر کرده ام.

شاد باشید

پی نوشت: ظاهرا دوستان سنشون به کارتون خانواده دکتر ارنست قد نمی ده یا یادشون نمیاد اسم دختر کوچولوشون فلونه بوده! ما اسم دخترمون رو سارینا گذاشتیم. فلونه اسم مستعار دخترمون در این وبلاگ هستش :دی