پیشرفت زبان انگلیسی پس از مهاجرت

قبل از اینکه بیاییم استرالیا همه می گفتند و ما هم باور داشتیم که مشکل زبان انگلیسی بعد شش ماه تو محیط بودن برطرف می شه و دیگه بعد از اون همه چی ردیف خواهد بود. یک سال و نیم می شه که اینجا هستیم فقط می تونم بگم تغییر محسوس در مهارت شنیداری (Listening) حاصل شده و در صحبت کردن علیرغم اینکه به هر حال گلیم خودمون رو از آب بیرون می کشیم خیلی احساس رضایت نمی کنیم و هنوز صحبت کردن به زبان انگلیسی انرژی زیادی می برد. شاید یک دلیلش اینه که گفته اند اگر تو محیطش باشی و ما واقعا تو محیط نیستیم! عملا انگار داریم تو ایران زندگی می کنیم، چون اکثر کسانی که باهاشون ارتباط داریم دوستان ایرانی هستند.

یکی از دلایلی که بعضی هموطنان در بدو ورود سعی می کنند از ایرانیها دور باشند همین قضیه زبان انگلیسی است. (اگرچه دلیل دیگرش دوری از خصوصیاتی مانند غیبت و دخالت در امور دیگران که فکر می کنند خاص ایرانیها است و در خارجی ها کمتر یافت می شود نیز مزید بر علت است.) لیکن بر اساس مشاهدات من این افراد در برقراری ارتباط با افراد سایر ملیت ها خصوصا افراد انگلیسی زبان نیز خیلی موفق نیستند، مسائل زیادی در این امر دخیل است و شاید مهمترین عامل بحث تفاوت فرهنگی باشد. عامل دیگر عدم اعتماد به نفس بدلیل احساس کمبود در مکالمه به زبان انگلیسی است. خلاصه اینکه در محیط قرار گرفتن هم برای خودش داستانی دارد.

در مقابل پیشرفت بچه ها در این محیط بسیار عالی است. کسانی که به همراه فرزندان خود مهاجرت می کنند پس از یکی دو سال عملا احساس می کنند که از آنها دارند عقب می افتند. در محیط قرار گرفتن عملا برای بچه ها معنی می دهد. در ابتدای کار در مدرسه یا مهد کودک در فضایی قرار می گیرند که کاملا برایشان غریب است و چیزی از صحبت کردن بقیه سر در نمی آورند، ولی به تدریج به روش کودکانه خود راه را برای برقراری ارتباط باز می کنند و با صرف ساعات زیادی در مقابل تلویزیون و زمان مدرسه یا مهد کودک به طرز بسیار سریعی در آموزش زبان بعلاوه فرهنگ پیشرفت می کنند. نکته ای که من در بچه های دوستانم مشاهده می کنم اینست که بعد دو سال بچه احساسات خود را به زبان انگلیسی راحت تر بیان می کند اگرچه پدر و مادر بنا به توصیه معلمان با آنها  انگلیسی صحبت نمی کنند و زبان رسمی منزل فارسی است. خیلی وقت ها هم می بینند که بچه شان کلماتی بلد است که آنها بلد نیستند.

برای من هنوز این سئوال مطرح است که آیا فاصله بسیار زیاد بین کودک و والدین چه از نظر فرهنگی و چه از نظر زبان موجب یک نقصان در زندگی کودک نمی شود؟ برای مثال یک زمانی کودک احساساتی باشد و نیاز به حمایت والدین داشته باشد و این احساسات را فقط بتواند به زبان انگلیسی بروز دهد و درک آن برای والدین به لحاظ تفاوت فرهنگی سخت باشد و یا نتوانند آن حمایت لازم را فراهم نمایند.

نکته آخر اینکه برای پدر و مادرهایی که قصد مهاجرت دارند و نگران این هستند که بچه هایشان چگونه از پس زبان انگلیسی برخواهند آمد باید گفت که شما نگران خودتان باشید، روزی خواهد آمد که به بچه هایتان غبطه خواهید خورد. تنها تجربه ناخوشایندی که من از دوستان شنیده ام به تعویق افتادن زبان باز کردن بچه به دلیل مهاجرت است که خانواده اش را نگران کرده بود که البته بعدا مرتفع گردید.

آموزش زبان برای همراهان

متشکرم از همه دوستانی که حضور من رو توی وبلاگ تبریک گفتند. امیدورام که مطالبم بدردتون بخوره. البته از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان من زیر لفظی گرفتم تا راضی شدم بنویسم. این پست رو از لپ تاپ خودم آپ کردم.[اسمایلی یک آدم ذوق زده]

موسسه AMES یا Adult Migrant English Services یک مرکز دولتی آموزش زبان انگلیسی است که همراهان Applicant اصلی که حد نصاب آیلتس (4.5 Overall) رو براورده نکرده اند و پول (حدود 2750 دلار استرالیا) پرداخت کرده اند می توانند در این کلاس ها شرکت کنند و در واقع 510 ساعت در اختیار دارند که در این مرکز صرف آموزش زبان انگلیسی کنند. من این دوره 510 ساعته رو در مرکز Hornsby گذرانده ام و اطلاعاتی که دارم شاید بیشتر با این مرکز تطابق داشته باشه.

موسسه در سال 4 ترم داره که در ماه های July ، Oct، Feb و May شروع می شه. شما اگر 4 روز در هفته کلاس بردارید 2 ترمه و 2 روز در هفته 4 ترمه ساعت ها تون تموم می شه. کلاس ها 5 ساعت در روز هستش. یک اتاقی رو هم در موسسه برای نگهداری از بچه هایی که والدینشان مشغول آموزش در این موسسه هستند اختصاص داده اند که البته کسانی که من سراغ داشتم و از این به اصطلاح Child Care استفاده کرده بودند زیاد راضی نبودند ولی در اول کار کاچی به از هیچ چیه. هزینه مهد کودک در اینجا بالاست و از روزی 75 دلار شروع می شه به بالا.

معلم های موسسه اکثرا مسن هستند و تا جایی که من اطلاع دارم به صورت داوطلبانه به این کار مشغول هستند. اکثرا از ملیت های مختلف هستند که حداقل ده پانزده سالی هست که در استرالیا زندگی می کنند. 

کلاس های اینجا خیلی سفت و سخت نبود و بیشتر توی محیط بودن و بحث های روز و اطلاعات در خصوص استرالیا و ... بود و فشار زیادی در خارج از ساعات کلاس نداشت، در کل من راضی بودم چون یک ماه بعد از ورودمان کلاسها شروع شد و 4 روز هفته ام را می گرفت و فرصتی برای دلتنگی نداشتم. همچنین دوستهایی از ملیت های مختلف توی کلاس پیدا کردم که برای من تجربه خوبی بود و هنوز هم با یکسری از انها در تماس هستم. توصیه ام به دوستانی که می خواهند توی این کلاس ها شرکت کنند اینه که فقط تو جمع ایرانیها نباشند و سعی کنند که رابطه شان با ملیت های مختلف رو داشته باشند.